نقش شاپور
- شناسه خبر: 463
- تاریخ و زمان ارسال: 23 مرداد 1401 ساعت 08:08
- منبع: ایرنا - ویکیپدیا
- بازدید : 732
- نویسنده: مجتبی صالحی
این نگاره بیدرنگ پس از پیروزی شاپور یکم بر والرین امپراتور روم کندهکاری شده است. شاپور یکم به هنگام پیروزی بر والرین نزدیک ۶۳ سالگی بود.
در این سنگ نگاره که در آن پیروزی شاپور یکم شاه ساسانی بر امپراتوران روم واگویی شده است، شاپور سوار بر اسب به گونهای تمام رخ در میانه نگاره جای گرفته است و سه امپراتور و فرمانده رومی در جلوی او قرار دارند.
شاپور در این نگاره تاج همیشگی خود را بر سر ندارد و تاجی همانند تاج پدرش، اردشیر یکم بر سر دارد. پشت سر شاه هجده تن از بلندپایگان ساسانی ایستادهاند. زیر پای اسب یک امپراتور رومی به نام گوردیان سوم به زمین افتاده است که در کرانه فرات کشته شده است. دست چپ شاپور بر سر فیلیپ عرب است که پس از مرگ گوردیان با نیم میلیون دینار صلح را از شاپور خرید.پیمان صلح در سال ۲۴۴ میلادی بسته شد و امپراتور سوم والرین امپراتور روم است که در سال ۲۶۰ میلادی در نبرد ادسا اسیر شاپور شده است.
این نقشبرجسته از جمله بحثبرانگیزترین نقوش برجسته دوره ساسانی بهشمار میآید که دارای چندین نظریه است:
- از جمله مسافران اروپائی که از محل بازدید نمودهاند، سر ویلیام اوزلی است که محل مذکور را در سال ۱۸۱۱ میلادی مورد بازدید قرار میدهد. وی از این نقش به عنوان صحنه پیروزی شاپور یکم یاد میکند.
- سی سال پس از آن نیز دو نفر فرانسوی به نامهای اوژن فلاندن معمار و پاسکال کوست نقاش، از محل دیدار میکنند. این دو نفر طرح سادهای از نقش مذکور تهیه و آن را به شاهپور نسبت میدهند.
- در سال ۱۹۳۴ م؛ که سر اورال اشتاین اولین عکسبرداری را از این نقش برجسته به عمل آورده، همچون سایرین آن را به شاپور یکم منسوب میدارد. ظاهراً سه نفر اخیر در انتساب نقش به دومین پادشاه ساسانی از نقل قول مردم بومی پیروی نمودهاند.
- سایر محققان نیز به تبعیت از اسلاف خویش این نظریه را پذیرفتهاند. حتی ارنست هرتسفلد نیز که در ۱۹۳۸ میلادی روشی برای تشخیص هویت شاهان ساسانی از طریق فرم تزیین تاج آنها ابداع نمود، در این مورد خاص ایده دیگری داشته و نقش را همچون دیگر پژوهشگران قدیمی به شاپور یکم نسبت میدهد. رومن گیرشمن نیز چنین نظری دادهاست.
- نظریهای بر پایه مطالعات سکهشناسی ولادیمیر لوکونین استوار است. وی یادآور میشود که شاپور در آغاز حکومت خویش با تاجی کنگرهدار همراه با یک گوی شبیه تاج پدرش بر روی سکهها ظاهر شدهاست، این مورد را میتوان در نقشبرجسته سلماس مربوط به اوایل دوره ساسانی به خوبی مشاهده نمود.
- در میان محققان تنها دو نفر فرضیهٔ بالا را رد کردهاند. نخستین آنها بی.سی. مکدرموت است که پیرامون سال ۱۹۵۴ میلادی نقشبرجسته را به عنوان تصویر پیروزی اردشیر اول بر رومیان گزارش نمود. جامعترین بررسی که در مورد این مسئله انجام شده مربوط به ژرژینا هرمان است وی در گزارش خود مینویسد: ما چارهای نداریم جز اینکه در این مورد از روش ابداعی هرتسفلد صرف نظر کرده و پادشاه را به عنوان اردشیر اول بشناسیم لذا وی برای اثبات نظریه خویش بررسی دقیقی را بر روی تمام نقش برجستههای ساسانی منسوب به این دو پادشاه انجام داده و نهایتاً چنین نتیجه میگیرد از نظر سبک و سلیقه رایج آن روز، نقش دارابگرد نمیتواند صحنه پیروزی اردشیر بر فیلیپ عرب امپراتور روم یا بر والرین دیگر امپراتور روم باشد. از سوی دیگر نیز این نقش نمیتواند تازهتر از سالهای ۲۴۶–۲۳۰ میلادی کنده شده باشد این نقش باید نمایانگر پیروزی اردشیر بر سه پادشاه محلی در مسیر لشکرکشی اردشیر باشد.
پیروزی شاپور بر امپراتوران روم
شاپور یکم در حدود 200 میلادی زاده شد، و در مکتب پدر خود اردشیر، آیین رزم و بزم و کشورداری و سالاری آموخت. در نبرد هرمزدگان در 28 آوریل 224 میلادی، داذبنداد سپهبد اشکانی را از اسپ بخاک انداخت و پس از آن سپهسالار پدر شد و در جنگها او را یاری کرد. سپس در اواخر دوره اردشیر قائم مقام وی گشت و مدتی هم تاج گنبدی شکل پدر را بر سر داشت و با همین تاج در سه جا منقوش است: روی نقش سلماس در آذربایجان، روی “نقش رستم” در داربگرد فارس و روی یک گل سینه گوهر که اکنون در گنجینه نشانهای کتابخانه ملی فرانسه می باشد.
در 238، وقتی که هنوز پدرش زنده و در معبد “آتش آناهیتا” در استخر معتکف بود، وی شاه ایران شد و رومیان را که به ایران تاخته بودند در هم شکست و یک دژ محکم میان ایران و روم را بگشود، و سپاه گردیانوس سوم، امپراتور جوان روم را چنان تار و مار کرد که خود امپراتور کشته شد، و کمی بعد اردشیر هم درگذشت و شاپور “شاهنشاه ایران” گردید و جنگ با روم را ادامه داد. فیلیپ عرب امپراتور روم بستوه آمد، و از شاپور پوزش خواست و برای خرید صلح پانصد هزار دینار غرامت پرداخت.
سپس شاپور با جنگهای فراوان، ارمنستان، میشان، گیلان و نواحی دریای مازندران، سکستان و توران و هند تا کرانه های دریا، و دیگر استانهای شرقی امپراتوری قدیم هخامنشی را بچنگ آورده، لقب “شاهنشاه ایرانیان و غیر ایرانیان(=انیران)” بخود گرفت. پس از این به همراهی پسرانش، بویژه هرمزد شاپور، با زد و خوردهای پراکنده با روم ادامه داد تا اینکه در 260 میلادی، امپراتور والرین با هفتاد هزارتن از سپاهیان رزم دیده اش و بسیاری از سناتوران و شهرداران رومی در الرها بدام شاپور افتاده، گرفتار گشتند و به پارس و خوزستان و آسورستان و دیگر نواحی ایران فرستاده شدند تا زندگی تازه ای را آغاز کنند. شاپور می گوید “بدست خود، امپراتور را گرفتیم” و این جمله بی شک می رساند که شاپور خود در نبرد شرکت داشته و امپراتور را گرفتار کرده است. شاپور یاد این پیروزیها را بر نقوش برجستهای جاویدان ساخت و داستان کارهای درخشانش را در سنگنبشته کعبه زرتشت که پیش از این آوردهایم، باز گفت.
در دارابگرد نقش برجستهای بنام “نقش رستم” داریم که در آن شاپور سوار بر اسپ است و تاج اردشیر را بر سر دارد و گردیانوس زیر پای اسپش بخاک افتاده، و بزرگان ایرانی پشت سر شاپور صف کشیدهاند، و فیلیپ به درخواست صلح آمده، در پیشگاه شاپور زانو زده، و دیگر رومیان با نگرانی به شاه می نگرند. تاریخ این نقش حدود 245 میلادی است. اما در بیشاپور نقوشی داریم که شاهنشاه را در میان صفوفی از بزرگان مملکتی نشان می دهد که رومیان را گرفتار کردهاند. سه امپراطور رومی در نقوش تصویر شده اند. گردیانوس که زیر اسب شاپور به خاک افتاده، والرین که به پوزش و آشتی جوئی آمده و جلو شاپور زانو زده است، و والرین که کنار اسب شاپور ایستاده، و شاهنشاه مچ دست وی را گرفته تا نشان دهد که وی را اسیر کرده است. علاوه بر این، گل سینه عقیق مضبوط در گنجینه نشانهای کتابخانه ملی فرانسه هم شاپور رانشان میدهد( با همه علائم شاهنشاهی) که با والرین می جنگد. شاهنشاه اسب را تاخته، سینه به سینه اسب والرین آورده، و دست راست را دراز کرده مچ دست والرین را چنان گرفته، که انگشتان امپراطور((چون خیار تر)) راست گشته است. امپراطور شمشیر کشیده که به شاپور زند، اما شاپور حتی تیغ خود را از نیام بیرون نیاورده است، و معلوم است که هدف سازنده این نقش این بوده که نبرد تن به تن این دو فرمانروا را تصویر کند و مرحله اسارت امپراطور روم را بنماید، زیرا همانطور که مک در مونت متوجه شده است در هنر قدیم، گرفتن مچ کسی، علامت اسارت او محسوب می شده است. علت اینکه شاپور پیروزیش بر رومیان را با اینهمه آب و تاب نقش کرد و بنوشت، عکس العملی بود که ایرانیان در مقابل امپراطوران روم نشان می دادند، زیرا چند نفر از اینها، مثل تراژان و کربلو، در نبرد اشکانیان را شکست داده، و خود را ((خداوندگار پارت)) خوانده بودند، و حتی تراژان سکه هائی به افتخار پیروزیش بر پادشاهان و فرمانروایان اشکانی زده بود که در آنها خودش را به عنوان امپراطور بزرگ شکست ناپذیر بر اورنگ فرمانفرمائی نموده بودند و یک پادشاه ایرانی را در جلو وی به زانو درآمده نشان داده بودند. این خودنمائی های رومیان در یاد ایرانیان مانده بود و زمانی که توانستند، تلافی کردند.
حجاری نقش رستم
حجاری شاپور در نقش رستم را در چند متری زمین و ده متری شرق آرامگاه داریوش بزرگ کنده اند؛ طول آن نزدیک متر و عرضش متر می باشد. شاهنشاه شاپور را از روی سکه هایش و مجسمه اش در غار شاپور کازرون و نقشش بر جامی نقره ای می شناسیم و می دانیم تاجی کنگره دار بر سر می گذارده است. در اینجا وی را با همان تاج و گوی بزرگ شاهنشاهی می بینیم که به صورت بسیار برجسته حجاری شده است. شاهنشاه رو به چپ می نگرد، و چهره مردانه و متین و گیسوی افشان و پشت سر ریخته و ریش مجعد از حلقه گذرانده دارد؛ گردنبندی حلقه حلقه ای بر گردن افکنده، و گوشواری از گوش آویخته است. جامه وی عبارتست از نیم تنه ای تنگ و پرچین و کمردار، شلواری که بر روی ساق چین خورده، و ردائی که در جلو سینه با دو حلقه به هم وصلست و در پشت افشان به دست باد سپرده شد. دیهیم روی تاج نوارهای بلند و پرچین دارد که به پشت افتاده و افشان شده است.
نوارهای شاهی از کفش های شاپور آویخته و چین و شکن لباسش بسیار دلپذیر نموده شده است. شمشیر راست و بلند شاپور در نیام است و وی دست چپ را بر دسته آن نهاده، و دست راست را دراز کرده، مچ در آستین نهفته یک رومی بر پای ایستاده را گرفته است. اسب شاپور زین و برگ آراسته دارد، و دمش گره خورده، نوار بلند و پرچین و شکنی از آن آویخته است. کفل بند و سینه بند اسب دارای حلقه ارایشی گل مانند بسیار بزرگی می باشد و یال آن نیز آراسته است. گمپوله بزرگی از زین به میان پاهای آن آویخته است که چین و شکن آن به خوبی پیدا می باشد. شاهنشاه راست و مردانه روی زین نشسته و وقار شاهانه اش به خوبی مجسم است. اسب نیز اندازه ای تقریباً طبیعی دارد، و دست راست را خم کرده، و حالت درنگ به خود گرفته است. پیش روی اسب مردی در جامه رومی زانوی چپ را بر زمین نهاده است و زانوی راست را خم ساخته و دستها را به حالت التماس به جانب شاهنشاه دراز کرده است به طوریکه دست چپش زانوی راست اسب شاهنشاه را لمس می کند این شخص میانه سال است ریش کوتاه و مجعدی دارد، و جامه اش ردای امپراطوری رومی(توگا) می باشد و بر سرش تاجی از برگ درخت غار، که امپراطوران بر سر می نهادند، و به مشابه دیهیم امپراطوری می باشد، دیده می شود. ردایش در پشت سر افشان گشته روی شانه با سگگ گرد بسته شده است. کت وی آستین دار است و تا زانوان می رسد و بر آن کمری بسته شده. بر پایش دو حلقه دیده می شود که خیال کرده اند بخو یا پای بند می باشد، ولی ظاهراً لبه نیم چکمه اوست چونکه در نقش روی سنگ عقیق مذکور بالا هم این حلقه به خوبی می توان دید. وی شمشیر نیام شده ای به کمر آویخته که دسته اش حالت صلیب دارد.
کنار این رومی زانو زده، یک نفر دیگر ایستاده است که رو به شاهنشاه دارد. وی را بی ریش نموده اند. اما دیهیمی از برگ غار بر سر دارد و نوار کوچکی پشت سرش افشان شده است، و جامه اش مانند رومی زانوزده است، و شمشیر از کمر آویخته است، و دستش در آستین سردوخته مخفی گردیده و مچ چپش را شاپور گرفته است. هر دوی این افراد، رومی هستند و از ردای امپراطوری و تاج برگ غار آنها پیداست که امپراطور می باشد. ولی در مورد هویت آنها بحث بسیار شده است. تا سال 1954 همه میگفتند آنکه زانو زده، والرین است که از شاه امان می خواهد، و آنکه ایستاده کردیاس نامی ازاهل سوریه است که گفته اند شاپور او را به امپراطوری برنشانید. اما در آن سال مک درمونت این فرضیه را رد کرد و گیرشمن و برخی از استادان دیگر نیز با وی هم آواز شدند. مکدرمونت متوجه شد که ((کردیاس)) اصلاً در تاریخ جنگهای شاپور که خودش بر ((بن خانه(کعبه زرتشت) نقر کرده است نیامده، و هیچ سکه ای از او در دست نیست و چنین شخصی در تاریخ روم به امپراطوری شناخته نمی باشد. از سوی دیگر، شاپور در شرح جنگهایش از سه امپراطور رومی نام می برد: گردیانوس جوان که کشته شد؛ فیلیپ که به درخواست صلح آمده و پانصد هزار سکه زرین باز داد و والرین که گرفتار شده و در نقوش شاپور هم سه امپراطور را نموده اند؛ امپراطوری جوان که زیر پای اسب شاپور به خاک افتاده( در دارابگرد و بیشاپور) و بنابراین گردیانوس است؛ امپراطوری که مچ دستش را شاپور گرفته، و بنا بر قانون کهن- که گرفتن مچ دست علامت اسیر کردن بوده- همان والرین می باشد. چیزی که استدلال مک درمونت را تایید می کرد این بود که سکه های والرین او را بی ریش نشان می دهد، و فرد ایستاده که شاپور مچش را گرفته (یعنی اسیرش کرده) نیز بی ریش است، در حالیکه سکه های فیلیپ عرب او را با ریش کوتاه و مجعدی می نمایند، و آنکه در پیش شاپور زانو زده نیز درست همین نوع ریش را دارد. به علاوه گردن والرین روی سکه ها بسیار ستبر است و فرد ایستاده از کنار اسب شاه نیز گردن ستبر دارد.
عقیده مک درمونت را هینتس و اشمیت نپذیرفته اند و می گویند که رومی زانو زده می بایست همان والرین اسیر شده باشد. اما دو دلیل عمده بر تایید استدلال مک درمونت بوسیله استاد رمان گیرشمن پیش کشیده شده است: یکی اینکه بنا بر روایتی ایرانی، شاپور والرین را با دست خود در نبردی تن به تن گرفتار کرد و این همان وصفی است که بر روی سنگ عقیق مذکور در بالا نموده شده و حالت گرفتن مچ در این مورد نیز نمایشگر اسارت است. دیگر اینکه دست رومی ایستاده در کنار اسب شاپور در آستین سردوخته مخفی می باشد و می دانیم که نزدیکان و همراهان شاهنشاه می بایست در حضور وی دست خود را در آستین سردوخته نهان سازند بنابراین فرد ایستاده از درباریان و همراهان شاپور بوده سات و در اینصورت فقط والرین می توانسته باشد که دیری در دربار شاپور زیست نه فیلیپ که غرامتی پرداخت و به در رفت. بر ما مسلم است که مک درمونت و گیرشمن حق دارند امپراطور زانو زده را فیلیپ عرب بخوانند و امپراطور ایستاده را والرین.
این نقش از زیباترین نقوش دوره ساسانی است و در باب آن گفته اند که ((اشخاص این تصویر از فرط زیبایی و جاذبیت گوئی زنده هستند)). وجود والرین در این نقش مسلم می کند که تاریخ تراشیدن آن حدود 262 میلادی بوده است. شاپور با آن همه فتوحات حق داشته است خود را زا ((شاهنشاه ایرانیان و غیر ایرانیان)) بخواند و یاد پیروزیهایش را بر سنگ خارا جاویدان سازد.